جدول جو
جدول جو

معنی خصم وار - جستجوی لغت در جدول جو

خصم وار
(خَ)
دشمنانه. (یادداشت بخط مؤلف) :
یک تن ز اولیای من از بهر خون من
زنهار خصم وار مگیرید دامنش.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خام کار
تصویر خام کار
بی تجربه، کارنا آزموده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکم وار
تصویر شکم وار
به قدر یک شکم، به اندازۀ یک خوراک، برای مثال چرا از پی یک شکم وار نان / گراینده باید به هر سو عنان (نظامی - ۱۰۹۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خم دار
تصویر خم دار
دارای پیچ و خم، تاب دار
فرهنگ فارسی عمید
(خَ جِ)
مانند خجلت زده، شبیه به خجلت زدگان. مانند خجلت پیشگان. از روی خجلت. شرم زده. شرمسار:
چون تو خجل وار برآری نفس
فضل کند رحمت فریادرس.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(خِ)
مانند خرس. شبیه خرس:
بر خواب و خورد فتنه شدستند خرس وار
تا چند گه چنو بخورند و فرومرند.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(خُرْ رَ)
دهی است از دهستان جرۀ بخش مرکزی شهرستان کازرون، واقع در 63هزارگزی جنوب خاوری کازرون کنار راه فرعی کازرون به فراشبند. این ده در جلگه قرار دارد و گرمسیر است. آب آن از رود خانه جره و محصول آن غلات و برنج و کنجد و ماش و مرکبات و شغل اهالی زراعت می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
زنی که شوهرش زنده باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(پَ خوَرْ / خُرْ)
بردشمن تازنده. بر دشمن حمله کننده:
چو سلجق صیدگر آمد چو بیغو جنگ جو آمد
چو طغرل شیربند آمد چو جعفر خصم تاز آمد.
امیرمعزی (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
در تداول عامه بجای آدمی وار
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ)
به اندازۀ یکبار سیر خوردن. به اندازۀ یک بار خوردن و سیر شدن غذا:
چرا از پی یک شکم وار نان
گراینده باید به هرسو عنان.
نظامی.
هر کجا چون زمین شکم خواریست
از زمین خورد او شکم واریست.
نظامی.
درین پشته منه بر پشت باری
شکم واری طلب نه پشتواری.
نظامی.
اگر خواهی جهان در پیش کردن
شکم واری نخواهی بیش خوردن.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دِ رَ)
به اندازۀ درم:
یک درم وار دید نور سپید
چون سمن بر سوادسایۀ بید.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خصم تاز
تصویر خصم تاز
دشمن تاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صح وار
تصویر صح وار
پگاهسان
فرهنگ لغت هوشیار
خشم آمیز، قهرآلود، قهرآمیز
متضاد: مهرآمیز
فرهنگ واژه مترادف متضاد